روزی که به خاطر پام که نمی تونستم حرکتش بدم مجبور شدم تمام پله ها رو
به پشت و با کمک دو تا دستام برم بالا خیلی حس عجیبی درونم به وجود اومد
تمام اون مدت داشتم با خودم فکر می کردم که واقعا چقدر خنده داره آدم به
خودش مغرور بشه ! به خصوص خیلی از ما آدم ها ....
تازه وقتی ناتوان می شیم و نیاز پیدا می کنیم به بقیه اون زمان می فهمیم که
نه غرور به دادمون می رسه ... نه پول ... نه مقام .... نه اطرافیانی که همیشه
و تا زمانی که می خندی و قدرت داری دورت جمع می شن ... هیچ کدوم
فقط کسانی که دوستت دارن به دادت می رسن .... هر چی بیشتر از این افراد
در زندگیت داشته باشی مطمئنن شادتر خواهی بود ......
و نکته جالب ترش اینجاست که تازه می فهمی که چقدر توانایی داری !!!!!!
من تازه فهمیدم که دستای من به جز تصویرسازی شاید اگر روشون کار کنم بتونن
اونقدر قدرت داشته باشن که من رو از 4 طبقه پله بکشن بالا .......
و پای چپم هم خیلی پای خوبیه ... توی این مدت خیلی خوب من رو همراهی کرده
اما باز هم باید روش کار کنم ........ اتفاق بد خبر نمی کنه !!!!!!
اینها رو گفتم که بگم :
قبل ازینکه اتفاقی بیفته که شاید زندگیمون دگرگون بشه آماده گی همه چیز رو به
خودتون بدید .. ورزش کنید ... روی بدنتون کار کنید منظورم قدرت بدنی ... و همیشه
به کسانیکه دوستتون دارند احساس بدید و هرگز روی پول و مقام و رهگذران زندگیتون
حساب نکنید ..... هرگز
تصویرگر امروز من : Sol Linero
-------> یک هفته ای می شه که پام مو ورداشته ..... دو هفته دیگه باید بمونه توی باند و گچ