دلم سوخت
خیلی دلم سوخت
و از میان این سوختن یک پروانه متولد شد
پروانه ای زیبا که تشنه ی نور بود
نوری که انتها نداشت
انتهایی که رسید به دانستن
دانستنی که حقیقت بود
و حقیقتی که در اوج بودن من سوخت
من آن پروانه ام که پیله اش را گم کرد و رفت
تصویر امروز من :